آیا فضای اجتماعی و سیاسی ما که تحتتأثیردیدگاههای متفاوت است، زیرساختهای مناسب برای داشتن یک جامعه شاد را فراهم میکند؟ دکترسعید معیدفراستاد جامعهشناسی دانشگاه تهران به سؤالاتمان در این زمینه پاسخ داد.
- درمباحث روانشناسی، شادی که در دسته هیجانات قرار میگیرد، چگونه تعریف شده و آیا سوای این تعریف، مشخصا در علوم اجتماعی نیز تعریفی برای شادی وجود دارد؟
شادی مانند واژههای دیگری چون غم و غصه، عصبانیت، سیری یا گرسنگی، یک واکنش جسمی و روانی آدمی به محیط و اساسا پدیدهای روانشناختی است. اما هر پدیده فردی اعم از جسمی یا روانی، تحتتأثیر جامعه است و میتواند علتهایی جامعهشناختی داشته باشد.
- یک جامعه شاد دارای چه ویژگیهایی است؟ اساسا در چه شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی میتوان یک جامعه شاد داشت؟
انسان موجودی است که نیازهای مختلفی دارد؛ از نیازهای بیولوژیک گرفته تا نیازهای اجتماعی و نیازهای روحانی و مذهبی. جامعهای که در آن انسانها صرفنظر از تفاوتهای سنی، جنسی، پایگاهی، قومی، نژادی، اعتقادی و مذهبی، برخوردار از حقوق عادلانه بوده و با یکدیگر در تعامل انسانی و صلحجویانه باشند و ضمنا نیازهای متفاوت آنان پاسخ داده شود، درحالیکه تأمین حقوق گروهی مانع تأمین حقوق سایر گروههای اجتماعی نباشد، همچنین جامعهای که در آن هر گروهی متناسب با آیین، شعائر و سنن ویژهاش بتواند آیین شادیاش را بهجا آورد و مناسبتهای فراوانی برای برگزاری شادیهای جمعی داشته باشد، میتواند جامعهای شاد باشد .
- شادی چه تأثیری بر افزایش امید به زندگی در افراد دارد؟
این سؤال بدیهی است. شادی اگر کاذب و موقتی نباشد و با نیازهای اساسی انسان و جامعه منافات نداشته باشد، امیدافزاست.
- بهنظر شما جامعه ایرانی جامعه شادی است؟
در ایران مناسبتهای متعددی وجود دارد که شادیافزاست. این مناسبتها، هم در محدوده گروههای کوچک و اقوام است و هم در سطح کشور و حتی در مقیاسی بزرگتر؛ یعنی جایی که ملیت ایرانی و یا دین اسلام امتداد دارد. اما متأسفانه برخی رویکردهای غالب شده این است که اساسا شادی پدیدهای نامیمون است یا صرفا باید به حوزههای خاصیمحدود شود. این امر باعثشده تا ابتکار و خلاقیت جامعه و مردم در خلق زمینههای شادیبخش در جامعه خصوصا شادیهای جمعی بهشدت آسیب ببیند، ضمن آنکه شادیهای سنتی که در گذشته میان مردم جریان داشته است نیز با محدودیتهای جدی مواجه شود. از طرف دیگر تأکید مدیریت جامعه بر جدی بودن آدمهاخود موجب ایجاد روحیهناشادی در جامعه میشود. البته مردم در محدودههای خصوصیتر مانند مراسم ازدواج یا جشنهای خصوصی دیگر و حتی در رفتوآمدهای خانوادگی و دوستی سعی کردهاند تا این خلأها را در عرصه عمومی جبران کنند. اما نباید فراموش کرد که یک جامعه نیاز شدید به شادیهای جمعی و اجتماعی دارد و ما نشانههایی از این نیاز را در واکنش به برد مسابقات ورزشی یا آنچه در نزدیکی انتخابات مهم اتفاق میافتد میبینیم و یا حتی در احیای چهارشنبهسوری و سیزده بدر. همانطور که گفته شد جامعه ایرانی با تنوع قومی و فرهنگی فوقالعادهای که دارد نمونههای فراوانی از شادیهای سالم جمعی و اجتماعی دارد که باید مجال بیشتری پیدا کنند و با نوآوریهای جدید نیز مردم و بهویژه جوانان بر آن بیفزایند.
- با وجود آنکه در آموزههای دینی درباره شادبودن و شادکردن سفارشات متعددی وجود دارد، گاه رویکردها و تفاسیری که متأسفانه در بخشی از جامعه ما نفوذ کرده، به ترویج افراطی حزن میپردازد و حتی در مواردی از شادی جامعه جلوگیری میکند. شما این پدیده را چگونه ارزیابی میکنید؟
برخی افراد تصور میکنند که باید مردم فقط به فکر کارهای جدی باشند و وقت خودشان را تلف نکنند؛ شادی از نظر آنان یک جور وقت تلفکردن است و کاری بیهوده. شاید حتی از نظر آنان شادی وقتی محقق میشود که فرد موفق شده باشد کاری که بر دوش او گذاشته شده است، مثلا خدمتکردن به خلق را خوب انجام داده باشد. البته این تصور درست است اما کافی نیست. انسان در کنار کار، نیاز به فراغت دارد و باید برای آن برنامهریزی کرد. بسیاری از خلاقیتهای فرهنگی و هنری اتفاقا در این حوزه انجام میگیرد. پرداختن به فراغت و توجه به عنصر شادی هم میتواند به یک صنعت مهم و کارآمد تبدیل شود، هم موجب توسعه و رشد یک جامعه و هم موجب ایجاد انگیزش و نشاط جامعه شود؛ چیزی که برخی افراد از آن غافلند. آنچه ما امروز در مدیریت جامعه میبینیم شاید نشانه چنین تفکری است که عصر آن سپری شده و ضمنا کمتر مناسبتی با آموزههای اصیل دینی و ملی ما دارد.
- رسانههای جمعی چه نقشی در افزایش شادی اجتماعی و به تبع آن امید در جامعه بازی میکنند؟
رسانه باید رسانه باشد و بازتاب بدهد فرهنگ و هنر و واقعیتهای زیبا و حتی زشت جامعه را و البته در این بازتابدادن نیز باید خلاقیتی وجود داشته باشد تا بر آن بیفزاید. متأسفانه رسانههای ما موانعی دارند که نمیتوانند این واقعیتها را آنطور که هستند بازتاب دهند. شاید امروز رسانههای ما دستشان برای بازتابدادن غمها، غصهها، سوگواریها و خبرهای ناراحتکننده بیشتر باز باشد تا شادیهای مردم. این وضعیت باید دگرگون شود وگرنه آنچه امروز در رسانههای ما منعکس میشود چندان نقشی جدی در ایجاد روحیه شادی و فرحبخشی به جامعه نخواهد داشت.
- جدا از تمام انگیزهها که در حوزه بحث ما نیست، فکر نمیکنید یکی از دلایل روی آوردن جامعه به شبکههای ماهوارهای، نیاز مخاطبین به شادی است که درشبکههای داخلی کمتر دیده میشود؟
مراجعه افراد به شبکههای ماهوارهای، امروز نباید الزاما از یک بعد بررسی شود بلکه یک واقعیت است که در عصر انقلاب رسانهای اتفاق افتاده است و گریزی از آن نیست. حتی اگر رسانههای داخلی فعال و موانع پیشروی آنها برطرف شوند، رجوع به شبکههای ماهوارهای همچنان هست. امروز سلایق افراد مانند گذشته محدود نیست که بتوان همه آنها را نمایندگی کرد. البته خروج رسانههای داخلی از این وضعیتی که دارند و فکر میکنند که آنها وظیفه هدایت آدمها را دارند به وضعیتی که بتوانند پاسخگوی سلایق مختلف مردم باشند و نه فقط یک گروه بلکه همه گروههای ملت را نمایندگی کنند، میتواند مراجعه به آنها را بیشتر کند، اما این کار هم دشوار است و هم شاید کمتر شدنی باشد.